یسنا چیکیلو

از شیر گرفتن یسنا جون

عزیز دل مامان چند روزه که لب به نانا (شیر)نزده. .از شونزدهم تا حالا.خیلی دلم براش میسوزه.آخه هر چند ساعت یه بار میگه :مامانیییییی  نانا بدهههههه.البته برا شوخی و خنده بین خودمون اینو میگه.نیست دخملی خیلی با جنبه است .فکر میکردم خیلی سختتر از این حرفا باید بچه رو از شیر گرفت.فقط بار اول که نانا رو تلخ کرده بودم وقتی دهن زد گفت  تشه(تشه).گفتم آره مامان تلخه .اخه.چشاش پر از اشک شد.وهمینطور چشای من.ولی تصمیممو گرفته بودم.و هرچی بعد از اون ازم نانا خواست بهش ندادم.یک بار دیگه شب اومد تو بغلم .بهش دادم باز چشید و گفت تشه.اما دیگه گریه نکرد.بهونه گیری میکنه...زیاد ازم میخواد تو بغلم بگیرمش...اما داره روز به روز بهتر میشه.خصوصا خوابش.شب او...
21 دی 1390

[جمله هایی که دخملی میتونه بگه.

ماما بیا ب بازا : ماما بیا بریم بازار(بیرون) پیسته بده : پسته بده بابا ایمد:بابا اومد شابا :شلوار بووز :بلوز دیا:جوراب کیا:کلاه تونننه:تنده توشه:ترشه چش:چشم ابیا:ابرو مینی:بینی ناها:دهن دست:دست دوس:گوش مو:مو شبت:شکم پات:پا توپ:لپ هانا :هندونه شیانگی:لیموشیرین باسا :وایسا بدو:برو تسه؟:چشه؟ مومو:ممول(ممد:محمد)  د گیه:درد گرفت     ...
12 دی 1390

شب یلدا

شب یلدا رو خونه باباجون بودیم .البته بابا شبکار بود و همونجا تا صبح تخت خوابید. اما یسنا و ممول خوراکیها رو تو دستشون میبردن و میدویدن دنبال هم توی اتاقا و میخوردن.البته از اونجایی که یسنا جون خییییلی لیموشیرین دوست داره و از اونجایی که عادت داره نشسته اونا رو بخوره چندتا رو براش قاچ زدم و دادم خورد.ممول هم نشست پیشش وخورد. هندونه رو همونجا دادیم بهشون که یکدفعه ای لباساشونو هم عوض کنیم دیگههههههه. خلاصه شب به ساعت دوازده نرسیده بود که هردوشون از خستگی بیهوش شدن یسنا ترانه شب یلدای خاله ستاره رو خیلی دوست داره.اونو بادقت نگاه میکنه.اونجایی که پسره شکم درد میگیره (از بس که چیزمیز خورده )یسنا میگه ماما د گیه یعنی درد گرفت.البته یکی د...
12 دی 1390
1